سفارش تبلیغ
صبا ویژن
همانا خدا را بندگانى است که آنان را به نعمتها مخصوص کند ، براى سودهاى بندگان . پس آن نعمتها را در دست آنان وا مى‏نهد چندانکه آن را ببخشند ، و چون از بخشش باز ایستند نعمتها را از ایشان بستاند و دیگران را بدان مخصوص گرداند . [نهج البلاغه]

در دیده ی من بنگر دریاچه ی ساوه

 

نویسنده:مسعود دهقانى

منبع: روزنامه ایران

 

مراسم شصتمین سالگرد پیاده شدن نیروهاى متحدین در سواحل شمالى فرانسه که منجر به آزاد شدن این کشور از چنگ نیروهاى آلمانى شد، دیروز (یکشنبه) با حضور ۱۷ نفر از رهبران و دولتهاى جهان در سواحل نورماندى فرانسه برگزار شد.

در این مراسم، «ژاک شیراک» رئیس جمهورى فرانسه به ویژه میزبان «جورج دبلیو بوش» رئیس جمهورى آمریکا، «تونى بلر» نخست وزیر انگلیس همچنین «الیزابت دوم» ملکه انگلستان شرکت داشتند.

در مراسم امسال براى نخستین بار از زمان پایان جنگ جهانى دوم تاکنون، رهبران دو کشور روسیه و آلمان نیز در نورماندى حضور یافتند.

به همین مناسبت، دولت فرانسه از چند روز قبل با بسیج بیش از ۱۸ هزار و ۹۰۰ نیروى پلیس، ژاندارم و... تدابیر شدید امنیتى و اقدامات مبارزه با تروریسم در قالب طرح موسوم به «ویژ پیرات» را در سراسر فرانسه به اجرا درآورده بود. این درحالى بود که در بعد مردمى، بیش از چهل انجمن و تشکل مختلف با اعلام برپایى تظاهرات ضد جنگ در پاریس، اعتراض خود را به سیاستهاى جنگ طلبانه آمریکا ابراز داشته اند و خواستار خروج نیروهاى آمریکایى از عراق هستند. از سوى دیگر، در بعد دیپلماتیک، تحولات موجود در عراق و اختلافات میان واشنگتن و پاریس، فضاى روابط دو کشور را سرد و منجمد کرده است و هنوز ناخشنودى هاى طرفین از یکدیگر زدوده نشده است.

در همین حال، حضور در این مراسم تاریخى که یادآور حماسه آفرینى ارتش آمریکا به عنوان ارتشى آزادیبخش است نیز براى بوش که در مبارزات انتخابات ریاست جمهورى است، فرصتى به شمار مى رود تا به افزایش محبوبیت خود نزد آمریکایى ها بپردازد، بویژه آنکه احساسات میهن پرستانه در آمریکا زیاد است.

همچنین در عرصه بین المللى نیز بى شک، بوش با استفاده از این تقارن تاریخى  کوشید نقش خود را همسنگ نقش «فرانکلین روزولت» رئیس جمهورى وقت آمریکا نشان دهد و حمله خود به عراق را نیز هم وزن حمله آمریکا به نیروهاى آلمانى معرفى سازد.

و بالاخره آن که با توجه به مواضع تند فرانسویان در دو سال گذشته در برابر آمریکا و تلخى به جا مانده از مخالفت پاریس با حمله نظامى آمریکا به عراق، مناسبت حاضر به بوش امکان داد تا نارضایتى خود را از آنچه مى تواند ناسپاسى خاص فرانسویان در قبال این جانفشانى قلمداد شود، به میزبان خود گوشزد کند.

با این حال، اخبار منتشر شده به نقل از مقامات فرانسه حاکى از آن است که طرف فرانسوى مایل نبوده است حداقل در این مراسم به اختلافات دامن زند و کوشید این حادثه را بدون بروز تنشى به پایان برد. در همین راستا است که کاخ الیزه در بیانیه خود بر روابط ۲۰۰ ساله فرانسه و آمریکا تأکید کرد و خانم «میشل آلیو مارى» وزیر دفاع فرانسه نیز درخصوص این مناسبت اظهار داشت که از نظر وى «این مراسم فرصتى است تا پیوند دوستى ها با آمریکا مستحکم تر شود و به طور قاطع، صفحه ناسازگاریها بر سر عراق ورق خورد و فصل تازه اى در مناسبات دو کشور آغاز شود.»

 

 اختلاف دیرینه و حقایق ناگفته تاریخى

پیاده شدن نیروهاى متحدین در سواحل نورماندى در شمال فرانسه که تحت عنوان عملیاتى به نام «آورلرد» انجام شد در اصل تهاجم وسیع نیروهاى آمریکایى و انگلیسى همچنین مساعدت نیروهاى مقاومت فرانسه از درون براى پس زدن نیروهاى آلمان و آزادسازى فرانسه به شمار مى رود.

درخصوص این نبرد و نقش آمریکا در آزادسازى فرانسه اخیراً تردیدهاى تازه اى در فرانسه در سطح وسیع مطرح شده است که در آن اهداف اعلام شده آمریکا در این عملیات را بیش از پیش مورد تردید قرار مى دهد.

امروز بعد از گذشت ۶۰ سال، بسیارى در فرانسه به طرح این پرسش پرداخته اند که آیا به راستى آمریکایى ها تنها با هدف آزاد کردن فرانسه براى فرانسویان و به دلیل عطش مردم آمریکا به ترویج آزادى در جهان هزاران سرباز خود را به مسلخ نیروهاى آلمان فرستادند. در همین راستا در برنامه ها و مقالات تاریخى که به همین مناسبت در رسانه هاى فرانسه منتشر مى شود، تحلیلگران بر نکات تازه اى تأکید مى ورزند و تصریح مى کنند که آمریکایى ها از همان روز اول قصد آن را نداشتند که فرانسه آزاد تشکیل شود. آنها حتى در مخالفت خود با ژنرال «دوگل» براى تشکیل دولت موقت از هیچ امرى کوتاهى نکردند و در این خصوص کارشکنى هاى متعددى انجام دادند. طرح و نقشه آمریکایى ها در قبال فرانسه آن بود که با به کارگیرى برخى رهبران دولت مارشال «پتن» که دست نشانده آلمانها در زمان اشغال بود، عملاً به نوعى عملیات بازیافت دست زنند و دولت جدیدى را با همان عناصر قدیمى نظیر آنچه که امروز در عراق مى بینیم، به وجود آورند و عملاً فرانسه را به یک حکومت دست نشانده خود مبدل کنند. آنها حتى در این زمینه اسکناسهاى جدیدى را با نام دولت مورد نظر خود چاپ کرده بودند. این اقدام که مورد مخالفت شدید دوگل قرار داشت، از مهمترین نکات دلخورى برخى فرانسویان از آمریکایى ها به شمار مى رود. در این گزارشهاى تاریخى همچنین آمده است که حتى «وینستون چرچیل» نخست وزیر وقت انگلستان بعد از مشاهده مخالفتهاى شدید دوگل با لحنى تند وى را تهدید کرد که در صورت لزوم، دست و پاى او را مى بندد و وى را روانه آفریقا خواهد ساخت تا عملیات مورد نظر به تمام و کمال انجام شود. در نهایت، این دوگل بود که عارى از قدرت واقعى با ابتکارى کم نظیر بعد از ورود به خاک فرانسه با حضور در بین مردم به تدریج توده مردم در شهرهاى مسیر خود را با خود همراه کرد و بدین سان به کسب مشروعیت از سوى مردم پرداخت و استقبال گسترده مردم از وى موجب شد که انگلیس و آمریکا نیز در برابر عمل انجام شده قرار گیرند و دولت منتخب او را بپذیرند. بدین ترتیب، اختلاف تاریخى دوگل با آمریکا در حوزه هاى مختلف ادامه یافت و نگاه مستقلانه او از سیاستهاى تمامیت خواه واشنگتن روز به روز تقویت یافت و انتقاد از حضور آمریکا در ویتنام، خروج از ناتو و... نیز در همین راستا مى باشد و بدین ترتیب، به تدریج تصویرى که از فرانسه برجاى ماند، هنوز هم پابرجاست.

 

 ۶۰ سال بعد

بسیارى از تحلیلگران در تحلیل مناسبات آمریکا و فرانسه با مقایسه شرایط امروز جهان با ۶۰ سال قبل تصریح مى کنند که واقعیت آن است که برخلاف گذشته اولویت امروز آمریکا، دیگر اروپا نیست و توجه این کشور درحال حاضر معطوف به خاورمیانه است. به اعتقاد این دسته، آمریکا برنامه هایى طولانى براى خاورمیانه دارد و در نشست گروه هشت (۱۰ ژوئن)، نشست مشترک اتحادیه اروپا و ایالات متحده آمریکا (ژوئن) و نشست سران ناتو (در ۲۷ تا ۲۹ ژوئن) که با حضور همتایان اروپایى خود برگزار مى شود، مى کوشد همپیمانان سنتى خود را نسبت به این اهداف توجیه و دیدگاهها و برنامه هاى خود را بویژه براى دوستان مخالف خود تشریح کند.

از نظر این عده، هرچند آمریکا در مقطع حاضر در دام عراق گرفتار آمده است و انتظار دارد همانگونه که ۶۰ سال قبل به یارى اروپاییان شتافته است، آنها و بویژه فرانسه نیز در این بحران واشنگتن را یارى دهند. در عین حال، نباید فراموش کرد که آنچه امروز شاهد آن هستیم، تنها دور اول مبارزه اى طولانى است و اروپاییان مخالف على الخصوص فرانسه باید بدانند بازى هنوز تمام نشده است و باید آمریکا را در این آزمون یارى رسانند، بویژه آنکه تبعات هر نوع تضعیف آمریکا مى تواند بالطبع دامن اروپاییان را بگیرد و در هر شرایطى، موقعیت آنها را نیز به مخاطره اندازد.

در مقابل این گروه، برخى دیگر صاحبنظران با برشمردن موارد اختلاف فرانسه و آمریکا بر سر عراق نظیر عدم موافقت پاریس با گسیل نیرو به عراق، اصرار بر واگذارى حاکمیت به عراقى ها، عدم موافقت با بخشش تمام بدهى هاى عراق و غیره معتقدند که اختلاف دو کشور بر سر دیدگاههاى موجود نسبت به جهان مى باشد و این شکاف عمیق تر از آن است که با همکارى بر سر عراق پایان یابد. آنها در این خصوص به موارد دیگرى چون اختلاف بر سر مسائل تجارى، پیمان کیوتو، عرضه محصولات فرهنگى، بحران خاورمیانه، دادگاه جزایى بین المللى، مخالفت با سیاستهاى تک جانبه گرایى و غیره اشاره دارند. به زعم این عده، تغییر در شیوه رویکرد آمریکا به مشکلات جهانى تنها راه کمک به واشنگتن است و پیوستن کشورهاى دیگر به این کشور در شرایط حاضر مى تواند جهان را دستخوش بحرانهاى غیر قابل مهارى کند.

به این ترتیب، مشاهده مى شود هرچند مناسبتهایى چون گرامیداشت شصتمین سالگرد پیاده شدن نیروهاى متحدین در نورماندى فرصتى است تا رهبران آمریکا و فرانسه در کنار یکدیگر قرار گیرند، دست خود را به گرمى بفشارند و به یکدیگر لبخند زنند، اما در لایه هاى زیرین این مناسبات اختلافات عمیقى وجود دارد که حل آن نیز آسان و سریع نخواهد بود، خصوصاً آن که به نظر مى رسد چندى است فرانسویان نا امید از بهبود اوضاع به دست تیم کارى بوش از این پس چشم امید بسیارى به پیروزى جان کرى، رقیب وى بسته اند.

 




یوسف کی ::: سه شنبه 85/3/23::: ساعت 3:49 عصر

بی معرفتا  یه نظر هم بدین دیگه ما این همه مطلب آپدیت میکنیم .

اگه مطلبی خواستین تو بخش نظرات بگین تا براتون بذارم.




یوسف کی ::: دوشنبه 85/3/22::: ساعت 9:58 صبح

اخترشناسی باستان

یکی از نخستین نامهایی که به این صورت فلکی داده شد خرس بزرگ بود و نامهای عربی به معنای ران گرده و غیره قسمتهای مختلف بدن خرس را بیان می کنند.

دلیل این نام روشن نیست،زیرا که ناظر به دشواری می تواند بدن خرس یا حیوان دیگری را در این صورت تصویر کند.

بنابر افسانه کهن،خرس نشان دهنده کالیستو،دختر شاه آکادیا و معشوقه ی ژوپیتر بود و ژوپیتر برای حفاظت از او،او را به صورت خرسی در آورد و به آسمانها نهاد.

بنابر افسانه ای دیگر،روح بزرگ،خرس بزرگ را با قصد و عمد به آسمان نهاد تا گاه شمار خرسها ی زمینی باشد.در نیم سالی که خرس بزرگ به ارتفاعی کم جای دارد، همه ی خرس های زمینی در غار های خود می مانند و خود را گرم نگه می دارند وقتی که خرس بزرگ در آسمان اوج  می گیرد ،خرسها نیز غارهایشان را ترک می گویند زیرا تابستان آغاز شده است .

دب اصغر به نامهای بنات النعش یا هفت رنگ کهین نیز مشهور است وجه تسمیه ی آن نیز مانند دب اکبر  کاملا نا مناسب است .

بنابر افسانه ی جالبی از بومیان آمریکا درباره ی دب اصغر گروهی شکارچی بومی راه خود را در جنگل گم کرده بودند.با اجابت دعاها یشان،دختر کوچکی پدیدار شد تا به سلامت آنها را به خانه ها شان راهنمایی کند.او روح جدی بود و شکار چیان پس از مرگ در آسمان جای گرفتند تا برای همیشه نزدیک او باشند.

در باره ی جبار (که نام لاتینی آن دریدن است )افسانه های زیادی وجود دارد .بنابر یکی از این افسانه ها اریون لاف آن زد که هیچ جانوری نمی تواند به وی چیره شود .او جان خود را بر سر این لاف گذاشت .عقربی که ژوپیتر فرستاده بود او را کشت .الهه دیانا را دل برد و چون بسوخت و او را به آسمان برد و در مکانی دور از عقرب- به دوری نیمی از آسمان - جای داد. جبار را اغلب به صورت مردی که گرزی در یک است و پوست شیری در دست دیگر دارد تصور می کنند.چون جبار شکارچی است ، طبیعی است که سگها از آن او باشد.سگ بزرگ و خرسی در آسمان به فاصله ای اندک جبار را دنبال می کنند.

افسانه ی لطیفی در باره ی ایکاریوس و سگ با وفایش مرا نقل می شود. مرا تمام عصر ونیز پس از آنکه صاحبش کشته شد ،در کنار او ماند. بنا براین افسانه خدایان وفای مرا را با قرار دادن او در آسمان پاداش دادند ومرا(دب اصغر)شد.

صورت فلکی شلیاق،به نمادی ،چنگی را نشان می دهد که اپودو به ارفئوس داد.ارفئوس در عهد خود شهرت داشت که می تواند اشیا جاندار و بی جان را محسور موسیقی خود کند.

ژوپیتر پس از مرگ ارفئوس چنگ سحر آمیز او را بر آسمان نهاد.

 

اختر شناسی نوین

 

از طیفی که از نور یک ستاره به دست می آید ، برای تعیین دمای سطح آن " یعنی دمای لایه ای که به " نور سپهر موسوم است ، نیز استفاده می شود . دماهای نور سپهر ستارگان بسیار کمتر از دمای داخل ستارگان است . دما را معمولاً بر حسب مقیاس مطلق (یا کلوین) که به K ° (یا A°) نموده می شود بیان می کنند برای تبدیل مقیاس مطلق به مقیاس سانتی گراد باید °273 از اولی کم می شود . دمای نور سپهر ستارگان در حدود فراوان درجه مطلق است .

دماهای سطحی ستارگان : معمولاً در حدود K ° 5000 تا K ° 7000 است .

ستارگان فوق العاده سوزان نظیر (زتا) دمایی برابر با K ° 30000 دارند و قراینی وجود دارد حاکی از آنکه دمای سطحی بعضی از ستارگان به K ° 50000 می رسد . از سوی دیگر دمای سردترین  ستاره شناخته شده ی دجاجه که ستاره  ی متغیری است،به هنگام مینیوم فقط k 1800یا در حدود 1500cاست.

یکی از روشهای تعیین دمای ستارگان از روی طیف آن،مستلزم سه گام مقدماتی است.

1- تعیین توزیع انرژی طیف

2- پیدا کردن طول موج مربوط به انرژی ماکزیموم

3- به کار بردن قانون و ین

برای تعیین دما از دو روش دیگر نیز استفاده می شود- یکی از این دو،سطح کل زیر منحنی انرژی به کار می رود و در روش دیگر مقادیر انرژی که در چند طول موج از منحنی انرژی به دست می آید مورد استفاده قرار می گیرد.

در مورد اول به جای انرژی ماکزیموم،انرژی کل زیر منحنی برای تعیین دما ی خورشید به کار می رود.مقداری که به دست می آید برابرk750، 5 است.این مقدار دما موثر می نامند.

در مورد دوم از شدت نسبی نور در چندین طول مختلف استفاده می شود.دمای که بدین روش به دست می آید دمای رنگ نام دارد.دمای رنگ خورشید نزدیک به k7000 است.

برخی از ستارگان نسبتا به ما نزدیکند،نوری که از اینان ساطع می شود پس از چند سال به ما می رسد دوری ستارگان دیگر آدمی را به حیرت می افکند.

یکی از روشهایی که برای یافتن فاصله ی یک ستاره به کار می بریم مثبت بندی یا روش مستقیم نام دارد.اشکالی که منجم در تعیین فاصله با آن روبه رو ست،نبودن خط وضعیتی است که به اندازه ی کافی طویل باشد.بزرگترین خطی که در اختیار منجم قرار دارد قطر مدار زمین به دور خورشید است .

(300میلیون کیلومتر) که کسر کوچکی از فاصله ما نزدیکترین ستاره می باشد.

این روش که تنها برای تعین فاصله ستارگان نزدیک قابل استفاده است که مکان نسبی ستارگان دور دست در یک دوره ی شش ماهه تغییر قابل ملاحظه ای پیدا نمی کند.

اختلاف منظر های ستارگان زوایای فوق العاده کوچکی هستند.حتی نزدیکترین ستاره که & (آلفا)-قنطورس باشد اختلاف منظری برابر 756/.ثانیه قوس دارد.این زاویه بسیار کوچکتر از زاویه ایست که تحت آن یک سکه ی یک ریالی از فاصله ی یک کیلومتری دیده می شود. اختلاف منظر دیگر ستارگان از o ثانیه کمتر است

اندازه گیری زاویه ای اینقدر کوچک،کاری است بسیار سخت و توان فرسا.در جریان یافتن اختلاف منظر های ستارگان مختلف تصحیحات بسیاری را باید به کار برد .

بعضی از این تصحیحات به خاطر حرکت ستاره است و منشا تصحیحات دیگر حرکت ناظر تصحیحات دیگری نیز وجود دارد که معلول شکست نور به وسیله جو زمین است.

 




یوسف کی ::: دوشنبه 85/3/22::: ساعت 9:27 صبح

در حال حاضر سه نظریه برای توصیف پیدایش و تکامل جهان وجود دارد.این نظریه ها عبارتند از:

1- نظریه انفجار بزرگ

2- نظریه جهان نوسان کننده

3- نظریه ی حالت پایدار

 

 نظریه انفجار بزرگ

 

بنابراین نظریه ، روزی روزگاری آتش گوئی وسیع از گاز های بی نهایت سوزان و چگال،که بیشتر متشکل از هیدروژن،با اندکی هلیوم بود،وجود داشته است.در حدود 10 تا 15 میلیون سال پیش این آتش گوی  منفجر شد (مهبانک)و انبساط آن به شهادت تغییر مکان سرخ،هنوز ادامه دارد .با گذشت زمان تراکم ماده در بسیاری از نقاط این توده ی منبسط شونده ی گاز پدید آمد. این تراکم ها با جذب ماده از محیط اطراف رشد کردند و به این تر تیب جهان به توده  های عظیمی از گاز،که هر یک می رفت تا کهکشان شود،تقسیم شد.

این توده ها همچنان در انبساط بی وقفه ی جهان شر کت دارند.

سر انجام،هر یک از این توده های عظیم گاز بار دیگر تکه پاره شدند و ستارگان را پدید آوردند.ستار گان نسل اول از دوگانه،که در آن زمان در جهان وجود داشت،یعنی ئیدروژن و هلیوم تشکیل می شدند.با گذشت زمان عناصر دیگر در هسته های ستارگان پر جرم (دمای هسته ی ستار گان پر جرم فوق العاده زیاد است و این ستار گان به سرعت تکامل می یا بند)به وجود آمدند.سپس این عناصر جدید به وسیله اولین ستارگان به میانِ گاز  میان- ستاره ای راه یافتند تا به عنوان ماده ی خام در تکوین ستارگان بعدی به کار روند.

 

نظریه جهان نوسان کننده

 

مطابق این نظریه،انبساطی که با انفجار بزرگ آغاز شد،بر اثر نیروی گرانشی سرانجام متوقف خواهد شد آن گاه انقباض شروع خواهد شد و مجدداً همه ی ماده جهان را به آتش گوی اولیه،باز خواهد گرداند.سپس انفجار بزرگ دوم روی خواهد داد و روند تکامل بار دیگر آغاز خواهد شد.

 

 نظریه حالت پایدار

 

 تصویری را که طرفداران این نظریه رسم می کنند می توان به صورت زیر خلاصه کرد.

 

1- جهان آغاز را انجام نداد.

2- جهان همیشه به همان صورتی بوده و خواهد بود که اکنون به چشم ناظر می آید.

3- با دور شدن کهکشان ها از هم و پدید شدن آنها،کهکشانها ی جدید در فضا های تهی به جا مانده،تکوین می یا بند .

گازها، غبار و انرژی(که مطابق نظریه اینشتاین نوعی جرم است )که ستارگان در پیری از خود دفع می کنند،مواد خامی است که ستار گان جدید از آن به وجود می آیند.

در حال حاضر نظریه ی انفجار بزرگ بیش از همه مورد قبول است و نظریه ی حالت پایدار  پس از آن قرار دارد.پژوهشهای بسیار وسیعی باید انجام شود تا بتوان قاطعانه تصمیمی اتخاذ کرد.


یوسف کی ::: پنج شنبه 85/3/18::: ساعت 1:40 عصر


گفت و گو با ولفگانگ ساچس

 

منبع: ماهنامه سیاحت غرب

 

چکیده:

یکی از معدود کامیابی‌های جنبش اکولوژیست در بیست سال گذشته، فهماندن این نکته مهم به رهبران و دولتمردان سیاسی بوده است که برای کشور‌های جنوب، صنعتی سازی دوره‌ای سرآمده است. ولفگانگ ساچس، پژوهشگر اقتصادی اکولوژی، در مصاحبه با روزنامه لوموند به این مسأله، مفصل‌تر می‌پردازد.

 

● شما مفهوم توسعه را شدیداً مورد انتقاد قرار می‌دهید. چرا؟

«توسعه» مفهومی افول کرده است که به گذشته تعلق دارد و امروز دیگر نمی‌تواند به عنوان راهنما و خط مشی اقتصادی برای یک کشور مطرح باشد. هیچ کس نمی‌داند واقعاً توسعه چیست. از هر کسی می‌ خواهید سوال کنید. مطمئناً با پاسخهای مختلفی رو به رو می‌شوید. چرا؟  دلایل متعددی وجود دارد. نخست این که طرح مفهوم توسعه قبل از هر چیز طرح یک هدف سیاسی بود که پنجاه سال پیش به وسیله رئیس جمهور ترومن، ارایه شد. رئیس جمهور وقت آمریکا، در سال 1949 ایده‌ای را مطرح کرد مبنی بر این که می‌توان یک «جامعه یا یک اقتصاد را به مثابه یک تلاش تاریخی» توسعه داد. توسعه قبل از هر چیز استراتژی غرب برای مقابله با کمونیسم بود. در عین حال بر پایه این تفکر استوار بود که هر کشوری می‌تواند خودش را به قافله کشورهای توسعه یافته برساند، اما در عمل عکس این حالت اتفاق افتاد؛ نه تنها عقب ماندگی کشورهای توسعه نیافته جبران نشد، بلکه شکاف میان شمال و جنوب آنقدر عمیق شد که امروز هیچکس نمی‌تواند حتی تصور کند که روزی این شکاف مرتفع شود. امروز تعداد افراد فقیر در جهان بیش از هر زمان دیگر است؛ و فاصله جنوب و شمال هرگز تا این حد زیاد نبوده است.

 

● هدف توسعه این نیست که همه ابنای بشر در یک سطح قرار داشته باشند؛ بلکه هدف این است که هر انسانی غذایی برای خوردن، لباسی برای پوشیدن و امکاناتی برای تعلیم و تربیت فرزندانش داشته باشد. آیا می‌توان گفت که توسعه نمی‌تواند پاسخگوی این نیازهای اساسی باشد؟

من باشما موافق نیستم. طی بیست سال نخست تاریخ توسعه، اتفاقاً موضوع دستیابی به سطح رفاه و بهره‌مندی اروپا و ایالات متحده مطرح بوده است. ایده توسعه مطرح شده از سوی ترومن- که با تأیید و حمایت شمار زیادی از رهبران از جمله نهرو همراه شد-، بر این پایه استوار بود: آنچه در کشورهای ثروتمند طی یک دوره صد ساله روی داد تا آنها به سطح بالایی از رفاه و بهره‌مندی برسند، می‌تواند ظرف چند دهه در کشورهای دیگر رخ بدهد. آن تعریفی را که شما ارایه می‌کنید- مبتنی بر تأمین نیازهای اساسی- بعدها مطرح شد؛ یعنی در دهه هفتاد که دیگر هیچکس نمی‌توانست منکر افزایش فقر در جهان بشود.

میل دارم اینجا دوباره مفهوم آغازین توسعه را بیشتر بشکافم. همچنان که گفتم طرح این ایده در چارچوب برنامه مقابله غرب با کمونیسم جای می‌گیرد. طراحان آن نیز در آن زمان وعده می‌دادند که در سایه اجرای سیاست توسعه، کشورهای توسعه نیافته می‌توانند به سطح پیشرفت کشورهای ثروتمند دست یابند و بالاخره این که گفته می‌شد توسعه می‌تواند در مدت زمان نامحدودی اتفاق بیفتد و بی‌وقفه ادامه داشته باشد. البته با بروز بحران زیست محیطی، معلوم شد که چنین چیزی امکان ندارد و فرآیند توسعه نمی‌تواند تا بی‌نهایت ادامه یابد. نکته‌ای که اینجا باید مطرح کنم، که خودش دلیلی است بر پایان توسعه، این است که  این مفهوم در ارتباط با مفهوم «دولت» ابداع شد.

سوال این است که چه چیزی توسعه می‌یابد؟ جامعه؛ و چه کسی یا نهادی توسعه را به انجام می‌رساند؟ دولت؛ در عین حال توسعه پیوند نزدیکی با اوج‌گیری مفهوم ملت داشته است که با تلاش و مبارزه تاریخی‌اش باید زمینه ساز موفقیت سیاست توسعه باشد، اما امروز مفهوم دولت- ملت رنگ باخته است. دولت دیگر نه هدف و نه عامل توسعه است واین ابداً اتفاقی نیست که امروز میزان سرمایه‌گذاری خصوصی از میزان کمکهای دولتی و هزینه‌های عمومی بیشتر است.

 

● آیا توسعه واقعاً محدود است؟ هم اکنون ایالات متحده شاهد یک رشد اقتصادی پایدار است. همین طور اروپا و برخی نقاط دیگر جهان.

وقتی کسی از کارآمدیهای رشد اقتصادی صحبت می‌کند، کافی است از او بپرسید: بحران آب به کجا می‌انجامد؟ پروتکل کیوتو چه می‌شود؟ چه تعداد از جنگل‌های حاره‌ای در سی‌سال آینده باقی خواهد ماند؟ و …. چنین فردی در پاسخ به این پرسش ها درمانده می‌شود و می‌گوید: من چه کاری می‌توانم انجام دهم؟ یکی از معدود موفقیتهای جنبش اکولوژیست در بیست سال اخیر فهماندن این موضوع به رهبران و تصمیم‌گیران سیاسی بود که یک جای کار این رشد اقتصادی می‌لنگد. امروز دیگر رشد اقتصادی شور و شادی بر نمی‌انگیزد، بلکه در ماندگی وعجز هم در پی دارد.

 

● اما در کشورهای فقیر چگونه می‌توان بدون رشد اقتصادی، بیکاری و فقر را از بین برد؟

می‌توان گفت نوعی بیکاری در این کشورها ایجاد شده است. به عنوان مثال، از سال 1950به این طرف نزدیک به پنجاه میلیون نفر در جهان مجبور شدند خانه و کاشانه‌شان را به خاطر سد‌سازی در محل سکونت و کارشان ترک کنند؛ سدهایی که نهرو از آنها به عنوان «بناهای معظم توسعه» یاد می‌کرد. واقعیت این است که این سدها زندگی و کار عده‌ای را بهبود می‌بخشیدند و درمقابل، وضع زندگی و معیشت عده‌ای دیگر را خراب می‌کردند. تا همین سی سال پیش اکثر مردم وضع مناسبی داشتند، اما آنها مجبور شدند این منابع را ترک کنند. چرا که توسعه و توسعه‌گری به این منابع نیاز داشت و این گونه بود که آب و جنگل و معدن و خاک در خدمت توسعه قرار گرفت؛ مردم از این منابع رانده شدند یا حداکثر کنترلشان بر آنها تضعیف شد. در مقابل، توسعه برای مقابله با فقر وارد کارزار شد، اما در عمل به از بین بردن ابزار و منابع زندگی و در نتیجه ایجاد فقر و مسکنت بیشتر همت گماشت.

 

● اما وقتی بیش از 3/1 جمعیت بشر، در فقر به سر می‌برد و رشد جمعیت هم بی‌وقفه ادامه دارد، چه می‌توان کرد؟

باید نکته‌ای را در اینجا روشن کنم؛ کسادی وانفعال را در مقابل توسعه پیشنهاد نمی‌کنم. این طور نیست که بگوییم باید دست روی دست گذاشت و به خاطر حفظ منابع، بیکار نشست. من می‌گویم هر نوع تغییر و حرکت اجتماعی ضروری است، اما نه در چارچوب توسعه متعارف؛ چرا که این نوع توسعه اساساً پیروی از الگوی شمال را توصیه می‌کند. در کشوری مثل هند، برای بهبود وضع فقرا، بهترین کار این است که حق بهره‌برداری اقوام و جمعیت‌ها از منابع محلی را برقرار سازیم؛ به گونه‌ای که آنها به راحتی از این حق محروم نشوند. حرکت قدرتمندی در هند در همین راستا آغاز شده است. از نظر زیست محیطی این مسأله خیلی مهم است؛ زیرا ماده حیاتی (Biomasse) موجود در طبیعت مهمترین و اصلی‌ترین منبع در هند است. اگر از من بپرسید آینده هند در دراز مدت در چه عرصه‌ای از عرصه‌های اقتصادی رقم می‌خورد، در پاسخ خواهم گفت که آینده هند پرداختن به اقتصادی متکی بر انرژی خورشیدی و ماده حیاتی موجود در طبیعت است،‌ نه اقتصادی متکی بر زغال‌سنگ که یک انرژی فسیلی است. اما این ماده حیاتی کجاست؟ در روستاها‌ و کوهستانها؛ لازم است که مردم از این منبع مهم حفاظت کنند، اگر آنها مشاهده نمایند که سود و صلاح‌شان در حفظ این منبع است؛ چنین می‌کنند. محافظت از محیط زیست، دقیقاً با احیای حقوق اقوام و جمعیت‌ها ممکن می‌شود.

 

● شما می‌خواهید بگویید که کشورهای توسعه نیافته بهتر است الگوی غربی را رها کنند؟

به جای استفاده از این تعبیر، بهتر است بگوییم آنها فاصله لازم با الگوی غربی را حفظ نمایند و احتیاط کنند به درون دامهای این الگو فرو نیفتند. باید واقع بین بود؛ هیچ کس نمی‌تواند دنیای مدرن را منکر شود. یک نمونه در این مورد به یک طرح ابتکاری در پرو مربوط می‌شود که طی آن آن عده‌ای در پی احیای کشاورزی بومی هستند؛ در عین حال آنها در امروز و اکنون زندگی می‌کنند و مثلاً از تلویزیون هم بهره می‌برند.

 

● چه کسی در برابر اقتصاد قبیله‌ای سد ایجاد می‌کند: قدرتهای حاکمه در کشورهای جنوب، نهادهای بین‌المللی مثل صندوق بین‌المللی پول (IMF) و بانک جهانی، یا این که جذابیت الگوی غربی مانع می‌شود؟

نخست باید بگویم که شمال و جنوب دیگر واحدهایی جغرافیایی نیستند؛ امروز ما جلوه‌های جنوب را در حاشیه‌نشینهای پاریس یا جلوه‌های شمال را در میان طبقه متوسط هندوستان مشاهده می‌کنیم. می‌توان گفت که طبقه متوسط در سطح جهان اصلی‌ترین دارندگان خودرو هستند؛ تقریباً پانصدمیلیون نفر در جهان یا به عبارت دیگر، اگر سه نفر را به ازای هر خودرو در نظر بگیریم، 5/1 میلیارد نفر در جهان از خدمات خودروی شخصی بهره می‌برند. این عده تقریباً ی25% کل جمعیت جهان را تشکیل می‌دهند که 80% منابع کره زمین را مصرف می‌کنند.

بعد از مقدمه می‌توانم بگویم که مهمترین مانع در مقابل اقتصاد قومی و قبیله‌ای، حرص و طمع این طبقه مصرف‌کننده در سطح جهان است. وزن و قدرت این طبقه بسیار زیاد است. آنچه ما از ثروت می‌شناسیم، امروز به همین اقلیت تعلق دارد. اقلیتی که مصرف کننده اصلی خودرو، کشاورزی صنعتی وتغذیه به شکل فعلی است؛ و مسلم است جامعه‌ای که بر پایه این اقلیت شکل می‌گیرد، برای فقرا بهره‌مندی و رفاهی به ارمغان نمی‌آورد. این جامعه، متعلق به همان اقلیت است که آن را بنا نهاده؛‌ اتفاقاً اکولوژی حقیقی هم در همین جا نمود می‌یابد: قبل از آن که مسأله حفاظت از پرندگان در میان باشد، باید شرایط برقراری نوعی شهروندی متعادل جهانی را فراهم کنیم.

 

● آیا می‌توان بدون تلاش غربی‌ها به این مهم دست یافت؟

بدون شک خیر؛ مسؤولیت قبل از هر کس متوجه بخش شمالی طبقه متوسط جهان است. این هم دلیل دیگری برای پرهیز از توسعه؛ این طبقه از کمک به فقرا وارتقای سطح زندگی فرودستان حرف می‌زند، اما واقعیت آن است که ثروتمند شدن فرادستان مدنظر است. برقراری عدالت که امروز صحبتش در میان است، قبل از آن که با پرداختن به وضع فقرا محقق شود، با پرداختن به چگونگی توزیع ثروت عملی می‌گردد. مسؤولیت ما امروز این است که اقتصاد‌هایی سبک‌تر، کم‌حجم‌تر، شفاف‌تر و کارآمد ایجاد کنیم که داده‌های کمتری در آن نقش ایفا کند.

 

● اگر غرب به طرف این شهروندی جهانی گرایش پیدا کند، بدان معناست که بخشی از قدرت خودش را از دست می‌دهد. می‌دانیم که قدرت ایالات متحده و اروپا به ثروت آنها وابسته است.

در اینجا ما باید انقلاب اطلاعات را هم لحاظ کنیم. این مرحله‌ای انتقالی است که بر مرحله انتقالی گذر از اقتصاد کشاورزی به اقتصاد صنعتی قابل مقایسه است، اما من چندان مطمئن نیستم که همچون گذشته، قدرت سیاسی، تابعی از قدرت صنعتی و میزان مصرف منابع باشد. جامعه صنعتی و خود مدرنیته خودشان را با چالش پیدایی چشم‌اندازهای تازه در عرصه اقتصاد مواجه می‌بینند.

جامعه اطلاعاتی پایدار کدام است و چه ویژگیهایی دارد؟ من نمی‌دانم. اما چنین جامعه‌ای یک تغییر فرهنگی مهم را به همراه دارد؛ این که دیگر قوی‌ترین و بزرگترین، کسی است که بهترین اطلاعات شبکه اطلاع رسانی را دارد. شاید جامعه اطلاعات با گشودن چشم‌اندازهای جدید، خداحافظی با  جامعه مصرفی را آسانتر کند.

 

 




یوسف کی ::: پنج شنبه 85/3/18::: ساعت 10:44 صبح

 

     بسیاری از اولیا برای کمک به کودک خود در آموختن ریاضیات ، سعی میکنند به روشهای  گوناگون متوصل شوند تا مفاهیم پیچیده ی  ریاضی را به او بیاموزند . برای اینکه کودک بهترین کمک را دریافت کند ، باید هدف را ایجاد اشتیاق هرچه بیشتر در نظر گرفت و سعی کرد تا آنجا که ممکن است فشار را   کاهش  داد . انگیزه ی یادگیری را با نشان دادن کاربرد گسترده ریاضی در زندگی روزمره و اینکه خود اولیا احساس منفی خود را از ریاضی به کودک القا نکنند ،  می توان  قوی تر ساخت .

 

     سعی کنید احساس شخصی شما نسبت به ریاضی ، شناخت کودک را از دنیای اعداد و محاسبات تحت تاثیر قرار ندهد. زمان روش های آزار دهنده ای برای آموزش  مفاهیم ریاضی  سپری شده و نگاه جدید سعی در هر چه بیشتر کاربردی تر ساختن این آموزش دارد تا آموخته های کودکان با جهان واقعیت سازگارتر باشد .

 

      با کاربرد روزمره ریاضی در زندگی ، کودک به اهمیت  این مهارت پی خواهد برد. مثلا به هنگام پرداخت صورت حساب خرید یا اندازه گیری متراژ منزل یا محاسبه وزن مواد غذایی در آشپزی ، می توان کودک را به کمک طلبید . با توضیح شغل های مختلف مثل مهندسان ، دارو سازان  و  ستاره شناسان ، دید گاه او به کاربرد ریاضی گسترده تر خواهد شد .

        با صدای بلند حساب کردن در منزل یا فروشگاه ، که  روند محاسبه را به کودک نشان می دهد  نیز روش موثری است . مثلا ، وقتی کودک از شما تقاضای شیرینی می کند با گفتن اینکه " خوب ، اگر از این پنج شیرینی  یکی را  تو بخوری و یکی هم  خواهرت بخورد برای من و پدرت چند تا باقی می ماند؟ " از او بخواهید که او هم با صدای بلند حسابش را به شما بگوید . مهمتر از جواب درست یا نادرست او ، روالی است  که او برای رسیدن به جواب استفاده می کند .

      بسته به علاقه کودک و البته نظر معلم او ، گاهی و نه همیشه ، ماشین حساب و نرم افزار های رایانه ای برای ایجاد هیجان نسبت به مفاهیم ریاضی و محاسبات مفید خواهد بود .

     یک ساعت عقربه ای برای کودک تهیه کنید . گاهی از او سئوالاتی در مورد زمان  بپرسید . مثلا : "  اگر برادرت ساعت 4 بیاید ، چند دقیقه ی دیگر باید منتظر باشیم ؟"

 

      از کودک بخواهید وزن اشیا ، لوازم منزل ، کتاب و ... را حدس بزند . خود شما هم حدس بزنید و بعد با ترازو تعیین کنید که کدام یک  نزدیکتر حدس زده است .    یک  روش دیگر جمع زدن اندازه ی  قد یا وزن اعضای خانواده است تا معلوم شود در مجموع قد یا وزن خانواده  شما چقدر است .این روش برای تمرین جمع اعداد سه  یا دو  رقمی مناسب است . 

      بازی های خرید و فروش با مقدار های مختلف پول کودک را با مفهو م پول و محاسبه آن آشنا می کند . بازی هایی مثل مونو پولی ،هنوز برای بسیاری از اولیا و کودکان جالب است . یک بازی دیگر هم  پیشنهاد می شود:  با کمک یک  تاس اعداد ، اعضای خانواده  عددی را بین یک وشش بدست می آورند و برابر آن سکه معینی -مثلا یک تومانی - دریافت می کنند  ، وقتی مجموع سکه ها به رقمی قابل تعویض رسید ، آنرا با اسکناس یا  سکه ی پر ارزش تر ، معاوضه می کنند . وقتی بودجه فرضی تمام شد ، کسی که بیشترین میزان پول را بدست آورده است ، برنده می شود .  در مثالی دیگر، می توان کودک را با بودجه ای معین برای خرید لوازم یک وعده غذا به حساب دعوت کرد و دید که چطور بودجه بندی را می آموزد و آیا حدس های او قابل انجام است؟ و اگر چنین بود بر همان اساس خرید انجام بشود .

    

       یک روش برای آشنایی وی با مفهوم حجم ، وزن و نسبت این است که با کمک ظروف اندازه گیری از او بخواهید مقادیر برنج ، حبوبات یا مایعات را برای تهیه ی غذا پیمانه کند .

 

      گاهی اولیا نگران توان یادگیری فرزندشان هستند . در این شرایط ، معلمان بهترین داوری را عرضه می کنند زیرا امکان مقایسه کودک را در کنار  همکلاسان دیگر و شرایط مختلف مدرسه دارند .  علائمی مانند مشکل در یاد آوری ارقام ، اشتباه نوشتن اعداد مثلا 7 با 8 یا 3 با 2 ، کلافه شدن و بیقراری هنگام کار با ارقام ، ناتوانی در دنبال کردن دستور العمل های ساده ریاضی ، ناتوانی در درک مفاهیم ذهنی مثل بزرگتر و کوچکتر یا قبل و بعد یا کم سن تر و مسن تر و  اضطراب بالا در مورد تکالیف ریاضی که اگر همه یا اغلب شان در یک کودک دیده شود باید با معلم کودک صحبت نمود . چون قبل از آنکه تشخیص اختلال یادگیری مطرح شود  باید این احتمال که شاید کودک تحت فشار زیاد تر از حد توان است یا نیازمند  تمرین هایی مانند آنچه در بالا ذکر شد است   ، رد شود . سرانجام ممکن است اولیا و معلم ، به این نتیجه برسند که کمک روانپزشکی برای کودک لازم است .

   

   دکتر یوسف کیقبادی


یوسف کی ::: دوشنبه 85/3/1::: ساعت 2:1 عصر

 

 

آیا شما میدانید نظریه تلسکوپ برای اولین بار توسط چه کسی مطرح شد ؟

ممکن است پاسخ دهید : ((خوب معلومه گالیله)) اما این طور نیست گالیله اولین شخصی بود که یک تلسکوپ را طراحی کرد، ساخت و از آن برای رصد ستارگان استفاده کرد ( طبق تاریخ علم غرب). در تاریخ علم بشر، بارها افرادی درباره‌ی نور صحبت کرده‌اند مانند فلاسفه یونان که نظریات مختلفی راجع به نور و ماهیت آن در کتابهای خود آورده‌اند. اما باور عمومی تا قرن هفتم میلادی این بود که نور از چشم موجودات رنده ساطع میشود و این دلیل دیدن اشیا است اما در قرن هفتم اولین شخصی که به طور علمی در کلاس ‌های درس خود این عقیده را نفی کرد و نور را به شکلی که امروز ما آن را می‌شناسیم تشریح کرد امام جعفر صادق(ع) بود.

ایشان در کلاسهای خود بحث‌های بسیاری را درباره نور مطرح ساختند که از آن موارد نظریه ایشان راجع به جمع آوری نور است ایشان گفته‌اند : ((نور از طرف اشیا بسوی چشم ما میاید و از آن نور که از طرف هر شیئی به سوی چشم ما میآید فقط قسمتی به چشم ما می‌رسد و بهمین جهت ما اشیا دور را به خوبی نمی‌بینیم و اگر تمام نوری که از یک شیء دور می‌آید به چشم ما برسد ما شیء دور را نزدیک خواهیم دید و اگر بتوان چیزی ساخت که تمام نور یک شیء دور را به چشم ما بتاباند در صحرا شتری را که در فاصله سه هزار ذرع میچرد در فاصله شصت ذرعی خواهیم دید.)) ( از کتاب مغز متفکر جهان شیعه ترجمه ذبیح الله منصوری(

پس به این ترتیب می‌بینید که بسیار زودتر از گالیله نظریه تلسکوپ یعنی همان وسیله‌ای برای جمع آوری نور مطرح شده بود .

(اگر علاقه مند هستید می توانید با مراجعه به کتاب (رسالت النور) جابر که از شاگردان امام بودند با ابعاد مختلف درس های ایشان درباره نور آشنا شوید(

...
خب فکر می‌کنم همه شما داستان عینک ساز هلندی و گالیله را درباره اختراع تلسکوب شکستی شنیده باشید برای همین از ذکر آن خودداری میکنم و چون می‌خواهیم راجع به ساخت تلسکوپ‌های بازتابی حرف بزنیم فقط مختصرا از تاریخچه تلسکوپ نیوتنی که کمتر به گوش خورده می‌نویسیم :

تا نیمه دوم قرن هفدهم میلادی منجمان از تلسکوپ های شکستی استفاده میکردند که البته خطاهای داشت ( بعدا مفصلا در این باره میگوییم) اما دانشمندان دریافتند که اگر در ساخت تلسکوپ از آینه مقعر به جای عدسی اصلی استفاده کنند مشکلات حل میشود و حتی میتوانند تلسکوپ‌های بزرگتری بسازند آنها همچنین دریافتند که اگر شعاع انحنای آینه را زیاد کنند تا انحنای آینه (تقعر) بخشی از یک سهمی شود، میتوانند بخش زیادی از کجنمای‌های نوری را کاهش دهند، جیمز گریگوری در سال 1663 برای اولین بار سیستمی را بر همین پایه طراحی کرد که البته نتوانست با آن رصدی انجام دهد، پنج سال بعد اولین تلسکوپ انعکاسی توسط ایزاک نیوتن طراحی و ساخته شد تلسکوپ نیوتنی طرح متفاوتی از تلسکوپ گریگوری داشت و نسبتا ساده‌تر بود و این آغاز دوره جدیدی در اکتشافات فضایی بود البته با اینکه فقط چند سال بعد از نیوتن طرح‌هایی با مزایای بیشتر توسط افرادی چون کاسگرین مطرح شد. اما همچنان سادگی طرح نیوتن باعث ادامه پیدا کردن ساخت تلسکوپ نیوتنی مخصوصا در بین منجمان آماتور شد.

داستان تلسکوپ نیوتن هم از این قرار بود که وی پس از کار گریگوری با خود فکر کرد که می تواند با روش بهتری این کار را انجام دهد

نیوتن در اواخر ماه مارس به منزلش در کمبریج برگشت، تمام وسایل ضروری را تهیه نمود و مصمم شد که تلسکوپش را بسازد.

او به جای آینه از یک فلز صاف و صیقلی شده ( که آلیاژ مخصوصی از ترکیب مس و قلع با کمی آرسنیک بود ) استفاده کرد، چون در آن زمان مردم روش ساختن آینه مقعر با نقره اندود کردن یک طرف شیشه را ابداع نکرده بودند. ظرف مخصوصی تهیه و فلز‌ها را در آن ذوب کرد و چون گاز سمی تولید می‌کرد تا آنجا که می‌توانست آن را دور از محل کار خود قرار داده بود. سپس فلز را در قالب ریخت و بعد آن را جلا و صیقل ‌داد تا این که توانست آینه بسیار خوبی بسازد.


آن را داخل لوله پنج اینچی قرار داد و در کانون آینه اصلا آینه تخت کوچکی قرار داد که نور جمع شده از آینه اصلی را به طرف سوراخی روی بدنه لوله منعکس می‌کرد و در آنجا هم یک عدسی شیئی تصویر را بزرگ می‌کرد. پس از آزمایش این تلسکوپ او فهمید که به موفقیت بزرگی رسیده است برای همین نمونه بزرگتری از آن را برای انجمن سلطنتی انگلستان ساخت و اینچنین بود که طرح او در مدت کوتاهی فراگیر شد.

 




یوسف کی ::: یکشنبه 85/2/31::: ساعت 10:4 عصر

توماس ادیسون در سال 1847 در میلان ، Ohio متولد شد . تام در کودگی نتوانست مانند دیگر بچه ها در مدرسه موفق باشد . مادرش تصمیم گرفت او را در خانه تحت تعلیم قرار دهد، تعداد زیادی کتاب به او داد تا مطالعه کند . تام پسری کنجکاو بود . همیشه علاقه داشت که بفهمد که چیزهای اطرافش چگونه عمل می کنند .

دوست داشت که بتواند کاری کند که آنها بهتر عمل کنند . مادرش به وی اجازه داد تا لابراتواری در خانه برایش درست شود تا او بتواند آزمایشات خود را انجام دهد. در هنگام جوانی تام آزمایشگاهی از خودش درست کرد جایی که می توانست ایده ها و نظریاتش را آزمایش کند . بسیاری از چیزها را در این آزمایشگاه اختراع داد . می توانید حدس بزنید که اختراع مورد علاقه اش چه بود؟

گرامافون یا دستگاه ضبط صوت اگر در آن زمان موسیقی گوش دهید، یا باید خودتان آنرا می نواختید و یا به کنسرتها می رفتید . معروفترین اختراع ادیسون چراغ حبابی بود . در آن زمان، مردم از چراغ های نفتی وگازی برای روشن کردن خانه هایشان استفاده می کردند.

ادیسون می دانست که استفاده از الکتریسیته بسیار ساده تر و ارزانتر خواهد بود . مشکل اینجا بود که کسی نمی دانست چگونه باید این کار را انجام دهد .

ادیسون مدت زیادی بر روی ایده اش کار کرد . بسیازی چیزها را استفاده کرد که هیچ کدام عمل نمی کردند . اما او هیچ گاه مایوس نشد و کارش را قطع نکرد ، او ادامه داد تا روزی که توانست آنچه را می خواست بدست آورد . امروز ، شما به سادگی می توانید با فشار دادن کلیدی هز زمان نور وروشنایی را داشته باشید . همچنین ادیسون اولین نیروگاه برق را ایجاد کرد که به 85 مشتری برق می فروخت و توانایی روشن کردن 5000 لامپ را دارا بود . او در سال 1882 در نیویورک این کار را انجام داد . ادیسون همچنین دوربین متحرک را اختراع کرد . هنگامی که شما به تماشا فیلم و یا تلویزیون می روید ، می توانید از ایده و کارهای سختی که انجام داده است تشکر کنید . بسیاری از ماشین های الکتریکی که امروزه در خانه ها یا مدارس دیده می شوند از ایده ها و نظریات ادیسون نشات گرفته اند .

اختراع کردن بهترین چیزی بود که ادیسون به آن علاقه داشت . او ابتدا می اندیشید که اشیاء پیرامونش چگونه کار می کنند، پس فکر می کرد که چگونه می تواند کاری کند که آنها بهتر عمل کنند . که به آن الهام می گویند . اما قسمت مشکل کار اینجا بود که ادیسون باید ایده هایش را در عمل پیاده می کرد طوری که آنها کار می کنند . او انواع چیزها را استفاده می کرد تا در نهایت دقیقا" آن چه را که می خواست می توانست پیدا کند . خود او آنرا سخت کارکردن و نا امید نشدن می دانست او می گفت اختراع " یک درصد الهام گرفتن و 99 درصد پشتکار و جدیت است .


یوسف کی ::: یکشنبه 85/2/31::: ساعت 2:58 عصر


 

داود بن سرحان گوید: نزد امام صادق علیه السلام بودیم که سدیر صیرفی  بر آن حضرت وارد شد و سلام کرده نشست، امام علیه السلام بدو فرمود:

ای سدیر هیچ گاه مال و ثروت مردی زیاد نشود جز آنکه حجت بر او بزرگ گردد، پس اگر میتوانید آن حجت را از خود برگردانید این کار را انجام دهید! عرض کرد: به چه وسیله ای فرزند رسول خدا فرمود: به اینکه از اموال خود حاجت های برادران خود را برآورید، سپس فرمود: ای سدیر با نعمتهای الهی با حسن مجاورت برخورد کنید و سپاسگزاری از منعم خود کنید و انعام کنید بر کسی که شما را سپاسگزاری کند که چون چنین کند از سوی خدای تعالی مستوجب زیاده و افزونی نعمت گردید، و از سوی برادران تان شایسته خیر خواهی ، سپس این آیه را تلاوت کرد که خدا فرماید: اگر شکر گذارید حتما نعمت را بر شما افزون کنم.

و از معمر بن خلاد از امام هشتم علیه السلام نیز روایت شده که فرمود: در بنی اسرائیل مردی بود که در خواب کسی به نزد او آمد و بدو گفت: نیمی از عمر تو در وسعت و فراخی است و نیم دیگر در عسرت و تنگدستی، اکنون هر کدام را که خواهی انتخاب کن( که کدام و کدام پس از آن باشد) وی گفت: مرا شریکی است ( در زندگی) که باید با او مشورت کنم، و چون صبح شد به همسرش گفت: مردی دیشب به خواب من آمد و به من گفت: نیمی از عمر من در فراخی است و نیمی در عسرت و تنگدستی، اکنون نیم اول را انتخاب کنم یا نیم دوم را؟ زن گفت: نیم اول را انتخاب کن، و چون این کار را کرد دنیا به او روی آورد و هر گاه نعمتی به او میرسید همسرش به او میگفت: همسایه ات فلانی نیازمند است از او دستگیری کرده و احسان کن! و یا می گفت: به فلان خویشاوند نیازمندت کمک کن! و هم چنین پیوسته هر نعمتی به آنها میرسید به نیازمندان کمک کرده و از آنها دستگیری نموده و شکر نعمت را انجام میدادند، و به همین منوال نصف اول عمر ایشان در فراخی و خوشی گذشت، و چون نصف دوم فرا رسید همسرش گفت:

یعنی- خداوند به ما نعمت داد و ما شکر او را انجام دادیم و خدا سزاوار تر است که به وعده خود وفا کند!  و همین کار موجب شد تا نیمه دوم عمر آنها نیز در فراخی و وسعت سپری شود. بدانچه خدا روزی او کرده قانع باشد.  در فضیلت قناعت سخن بسیار گفته اند و از همه جالبتر دو روایتی است که در تفسیر آیه ی شریفه رسیده که خدای تعالی فرماید :  - هر کس کار شایسته ای بکند مرد یا زن ، و با ایمان باشد ما به او زندگانی پاکی می دهیم و سزای آنها را حتما به بهتر از آنچه می کنند پاداش می دهیم.

که از رسول خدا (ص) و امیر المومنین (ع) روایت شده که فرمودند منظور از "حیا ۀ طیبه" قناعت است.

·                    بی نیازی از مردم

درباره این فایده قناعت که موجب بی نیازی از مردم و عزت نفس و آرامش خاطر می شود روایات زیادی با تعبیرات مختلف ولی با یک مضمون رسیده مانند این حدیث نبوی و علوی که فرموده اند:  قناعت مالی است تمام نشدنی . امام صادق فرمودند:  کسی که قانع باشد به آنچه خدا روزی او کرده چنین کسی بی نیاز ترین و غنی ترین مردم است.

 

امام علی (ع) فرمودند:

گنجی بی نیاز کننده تر از قناعت نیست. و یا اینکه فرمود: قناعت سر بی نیازی است.

خدای تعالی به داود علیه السلام وحی کرد که ای داود من پنج چیز را در پنچ چیز قرار داده ام و مردم در پنج چیز دیگر آن را جستجو میکنند و آنرا نمی یابند:

 

1- علم را در گرسنگی و تلاش نهادم، و مردم آنرا در سیری و راحتی جستجو می کنند و آنرا نمی یابند.

2- عزت و سربلندی را در اطاعت و فرمانبرداری خود نهادم، و آنها آنرا در خدمتکاری فرمانروایان  می جویند و آنرا نمی یابند.

3- غناء و بی نیازی را در قناعت نهادم، ولی مردم آنرا در زیادی مال می جویند و نمی یابند.

4- رضا و خشنودی خود را در خشم نفس نهادم،و ایشان در خشنودی نفس می جویند و نمی یابند.

5- راحتی و آسایش را در بهشت قرار دادم، و مردم آنرا در دنیا می جویند و نمی یابند.

 

 




یوسف کی ::: شنبه 85/2/30::: ساعت 11:57 صبح

   1   2      >
 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 0


بازدید دیروز: 12


کل بازدید :25763
 
 >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
یوسف کی
مدیر :یوسف کیقبادی همه جوره در خدمت هستیم
 
>>فهرست موضوعی یادداشت ها<<<
 
 
 
>>موسیقی وبلاگ<<
 
>>اشتراک در خبرنامه<<
 
 
>>طراح قالب<<